ديروزصبح بارون خيلي خوبي شروع به باريدن كرد موقع نهار قرار بود يه ساعتي به اتفاق همكارا بريم خونه خانم رشيدي بمنظور تبريك منزل جديد البته بنده خدا از مهر جابجا شده بودولي ما فرصتي پيدا نكرده بوديم بريم ديگه ديديم خيلي دير ميشه از طرفي چند تا ازهمكارا هم از كرمان ميايند بهترين فرصت وقت نهار ديديم.همكارا ازم خواستن هانا رو بيارم .خودمم گفتم توي اين هوا باروني حيفه هانايي پشت دراي بسته تو خونه زندوني باشه.آخه هانا بارون خيلي دوست داره وقت بارون مياد پشت شيشه وبالا وپائين مي پره وبارون بارون ميزنه خيلي وقتا ازم ميخوادكه بريم توي بارونا قدم بزنيم وصورتش ميگره بالا تابريزه رو صورتش وكيف ميكنه. رفتم خونه هانايي رو بردارم وقتي فهميد كه ...