هانا هانا ، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 13 روز سن داره

هستي وهاناي مامان

23 ماه گذشت

1391/10/19 11:35
نویسنده : مامان فريبا
940 بازدید
اشتراک گذاری

ََََهاناي مامان امروز شدي 23 ماهه، تشویق مبارك باشه عزيزِ دلم، كاملاً ورجك شدي  از كدوم كارات بگم بعضياشون رو كه  خجالت ميكشم ....بذار ننويسم  حالا .......تومگه موشي سيم برق رو گاز ميزني مگه آشپزي زير ظرف غذارو خاموش وروشن يا شير گاز بخاري رو مي بندي   اينا.......... خطرناك هانا.چهار چشمي بايد مواظبت باشم.تعجب

از كارهاي خوبت بگم.وقتي چيش ميكني فقط خودت بايد لگنتو توي توالت فرنگي خالي كني بعد هم بگي دستامو بشور شبها هم ديگه پوشك نميشي. توي كارهاي خونه بهم كمك ميكني مخصوصاً درجمع كردن ظرف ها وبردن به آشپزخونه وتلق وتلق انداختن توي ظرفشويي ،انداختن اشغال توي سطل حتي توي ماشين هم اشغال رو ميدي به من وميگي بنداز اشغالي وخيلي كاراي ديگه......


از حرف زدند بگم كه ميگي مامان وبابا بيان تابم بدين خيلي با حاله بهت ميگم كي گفته با حاله ميگي نگين هستي ميخواد بره بيرون مياي پيشم ميگي ميشه منم برم ميگم نه  ميگي باشه.بعضي وقتا حرف گوش كن هم ميشي
كتاب شعر مياري وبرام سه صفحه شعر ميخوني به بابايي ميگي خواهش برام باربي بخر.به خاله ميگي ميخوام با مامانم حرف بزنم خاله شماره رو ميگيره بهم سفارش بادكنك وژله وشكلات ميدي.بهت ميگم هاناي  ِ  ميگي ناصح زاده بعد فوري ميگي پايدارم .

تلويزيون  برنامه داوود پيامبر رو نشون ميداد يه دفعه گفتي مامان دايي ممد .راست ميگفتی خيلي شباهت مي داد. .پنچشنبه شب يه سر رفتيم خونه عمه ناهيد وقت اومدن لج كرده بودي و ميخواستي بموني وبه عمه ها ميگفتي بياين كنارم بخوابين يه نيم ساعتي باهات كشمكش داشتيم تا اومدي .اوه
البته حقم داري خيلي وقت بودخونه عمه ناهيد نرفته بوديم عمه هم كه خيلي با محبت وشما ها روخيلي دوست داره .
.يه قناري دارن ،عمه برات ميارش از قفس بيرون وتو كيف ميكني دنبالش ميدوي وقناري قناري ميزني رويا جون هم كه خيلي با حوصله است ساعتها با تو وهستي بازي ميكنه.تشویق
عزيز دلم، هستي مامان هم از اون هفته كه امتحاناش شروع شده بود درگير درس خوندن بود و هروزكه مي اومد خونه به من زنگ ميزد ميگفت مامان بگو شيرم يا روباه بعد بقول خودش شير بود .وبرگه هاي امتحانش رو كه اورد همش توسط معلم خوبش تشويق شده بود .هستي مامان دستت درد نكنه قربونت برم ايشالا هميشه موفق باشي .گلهاي زندگيم دوستتون دارم ميبوسمتون هزار هزارماچماچ

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

روژان کوچولو
19 دی 91 23:44
هانای نانازم تولد 23 ماهگیت مبارک باشه عزیزم،هزار آفرین به دخمل ماهم که دیگه پوشک نمیشه وکارهای خیلی خوب میکنه،فریبا جان خیلی مراقبش باش از الان دیگه میخوان سر در بیارن از همه چیز و حس کنجکاویشون چند برابر بیشتر....خدا خودش حافظ این فرشته های کوچولو باشه ،روی ماهشونو ببوس


ممنونم سوزان جان شما هم مواظب روژان جان باشه از طرف من ببوسش
هیراد و عمه لیلاش
23 دی 91 14:09
سلام سلام صد تا سلام
اومدیم یه خبر خوب بدیم
به خاطر محبت و دعای شما من توی مسابقه سوگواره محرم اول شدم
باز هم از لطفتون ممنونم
همیشه شاد و سلامت باشید
دوستتون دارم


مباركه خيلي خوشحال شدم عزيزم
مامان شايان
24 دی 91 9:57
سلام پسرم شايان تو مسابقه ي تولد 2 سالگي ني ني وبلاگ شركت كرده و منتظر دستاي پر مهر شماست تا 2 تا راي خوشكل بديد منتظريما... زود بيايد .شماره 22 تا دوشنبه فقط وقت داريماينم لينكشhttp://koodakeman91.niniweblog.com/post1099.php


به روي چشم
پدر حسنا
25 دی 91 10:34
سلام
چشم روی هم میزاری میبینی عروس و داماد میشن. نوه دار میشی و ...


بله خيلي زود ميگذره .خدا حافظ همه نوگلها باشه


خاله سارا و انوشا
27 دی 91 20:52
سلام فریبا جان ممنون چه بلبل زبون شده این دخمل خیلی مهربونن دخترای گلت ایشالا... همیشه سالم باشن هستی جون ایشالا... همیشه توی تمام مراحل زندگیت شیر شیر باشی
مامان آنوشا
27 دی 91 21:06
راستی تولد 23 ماهگیشم مبارک این دختر به من مجال هیچ کاری نمیده از بس توی بغلم غر زد یادم رفت


مرسي سارا جان .قربون غرزدنش برم.دلم براش تنگ شده ملوسك