خاطرات نوروز 92
نفساي مامان فكر ميكنم تعطيلات خوبي رو پشت سر گذاشتين اگر چه امسال مسافرت نرفتين ولي مطمئنم خاطرات نوروز 92 برايتان شيرين وماندگار خواهد بود . هستي جون كه اينقدر براش خوش گذشت بعيد ميدونم فراموش كنه اما هاناي عزيز مي نويسم برات تا بعدها با مرورشون بدوني كه نوروز 92 كه دو ساله بودي چطور گذشت . از چهارشنبه سوري بگم براتون كه مهدي جان از چند هفته قبل مشغول تهيه فشفشه وترقه و ذخيره كردن چوب خشك وهيزم هاي بود كه بابا پايدار به جهت سر وسامان دادن به باغچه كوچك حياط با صفاشون .جمع كرده بود . اون روز هوا سرد وباروني بود آب توي كوچه جمع شده بود مهدي هم هيزم ها رو وسط كوچه چيده بود .و مامان سيم...