5 دي
امروز اوضاع مساعد نبود بابايي از ديروز سرما خورده وامروز نرفت سر كار حال واحوال خوشي نداشت از ديروز كه اومده كاپشن به تن ،هد به سر، جوراب به پا، ماسك به دهان ،لالا كرده مامان هم طبق معمول آستينا بالا مقنعه به سر اول سوپ بعد هم انواع واقسام جوشانده ،كه حال بابايي زودتر خوب بشه .هانايي هم كه طبق معمول آويزون ماماني يا بايد از توي يخچال بيارمش بيرون يا از توي سطل برنج تارگيها ميره روي ميز آئينه هستي ميشينه ودست ميزنه ديروز صداي از اطاق هستي اومد وقتي رفتم ديدم از روي ميز كتابي هستي رفته بالا ونشسته روي ميز ودستش خورده به وسايل روي ميز كه افتادن زمين واي اگه خودش افتاده بود؟؟؟ ديگه بايد چهارچشمي مواظبش باشم .از ...